من اگر ما نشدم...

من اگر ما نشدم صحبتی از خویش نبود 

ما شدن مرهم این زخم دل ریش نبود

بعد تو هیچ کسی با دل من یار نشد

هر که آمد دل من بعد تو هشیار نشد

من اگر ما نشدم جای تو تنها بودم 

تو نبودی ولی از عشق تو من ما بودم

من اگر ما نشدم خاطر تو با من بود

گله ای نیست زتو چونکه خطا از من بود

تو ندیدی که دلم در پس یک صحبت مرد
سیلی سرد غرورم به دل غربت خورد 
من از آواز نگاهت قفسی ساخته ام 

من اگر ما نشدم چونکه تو را باخته ام

این روا نیست که من را به بدی یاد کنی 

من خراب تو شوم خویش خود آباد کنی 

من از این بازی تقدیر فقط بد دیدم 

هر چه بد کرد فلک با بدی اش چرخیدم 

من اگر ما نشدم چون که دلم راضی نیست 

بعد تو هیچ کسی لایق این بازی نیست
من اگر ما نشدم چشم براهت بودم 

من از آن روز ازل مست نگاهت بودم

تو ولی ما شده ای بی خبری از من ها

خاطرت نیست که من مانده ام اینجا تنها

خاطرت نیست که روزی من و تو ما بودیم 

من و تو رهگذر کوچه رویا بودیم

ولی افسوس که این قصه خوش پایان داشت

من اگر ما نشدم درد دلم درمان داشت

من اگر ما نشدم آه دریغا فریاد

من و این قصه تلخ و تو عشقی آزاد

دکتر علی شریعتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد