-
یاران را چه شد...
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 01:36
یاری اند کس نمی بینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست گل بگشت از رنگ خود باد بهاران را چه شد کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد لعلی از کان مروت بر نیامد سال هاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد گوی توفیق و کرامت در...
-
وداع
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 18:44
می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش می برم تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ نگاه شستشویش دهم از لکه عشق زین همه خواهش بیجا و تباه می برم تا ز تو دورش سازم ز تو ای جلوه امید حال می برم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند باد وصال ناله می لرزد می رقصد...
-
دل از من برد
شنبه 23 مردادماه سال 1389 19:10
دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد شب تنهایی ام در قصد جان بود خیالش لطفهای بی کران کرد چرا چون لاله خونین دل نباشم که با ما نرگس او سر گران کرد که را گویم که با این درد جان سوز طبیبم قصد جان ناتوان کرد صبا گر چاره داری وقت تنگ است که درد اشتیاقم قصد جان کرد میان مهربانان کی توان گفت که...
-
امشب دلم گرفته
جمعه 22 مردادماه سال 1389 16:14
شیشه ای می شکند... یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟ مادر می گوید...شاید این رفع بلاست. یک نفر زمزمه کرد... باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد... تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد... اما امشب دیدم... هیچ کس هیچ...
-
کاری به کار عشق ندارم !
جمعه 22 مردادماه سال 1389 00:28
نه ! کاری به کار عشق ندارم من هیچ چیز و هیچ کس را دیگر در این زمانه دوست ندارم انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند زیرا هر چیز و هر کس که دوست تر بداری حتی اگر یک نخ سیگار یا زهر مار باشد از تو دریغ میکند پس با همه وجودم خود را زدم به مردن تا روزگار دیگر کاری به کار من نداشته باشم این...
-
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست...
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 15:33
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست... ...بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی . ...بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد. ...بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است . ...بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و...
-
خسته ام...
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 02:33
من از تو ای چراغ شب تار خسته ام من از تو ای گرفته ی بیمار خسته ام با من نگو که واژه ی این شعر تازه نیست از صد هزاره واژه ی تکرار خسته ام از لحظه های غربتی - از شام های تلخ تا لحظه های ابی دیدار خسته ام وقتی که خاطرات تو از خواب میرسند من با دوچشم خسته ی بیدار خسته ام از انتحار حادثه صدبار مرده ام از تیک و تاک ساعت...
-
عشقی که میلیون ها آدم با آن گریه کردند...
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 14:58
پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و منتظر شوهرش می باشد پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد لحظه ای که متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و گریه می کند در کنار جنازه همسرش می ایستد و همچنان...
-
دلم تنها نیست
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 00:56
دلم تنها نیست من صبورم اما . به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم من صبورم اما ... چقدر با همه ی عاشقیم محزونم ! و به یاد همه ی خا طره های گل سرخ مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم من صبورم اما... بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم بی دلیل از همه ی تیرگی تنگ غروب و چراغی که...
-
تو را دوست می دارم
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 01:49
تو را به جای همه کسانی که که نشناخته ام دوست می دارم تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای خاطر نخستین گلها تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه کسانی که دوست نمی دارم دوست می دارم سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید دوباره...
-
بخفت خفته و دولت بیدار
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 01:55
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم آن که می خواست برویم در دولت بگشاید با که گویم که در خانه به رویش نگشودم آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم آنکه می خواست غبار غمم از دل بزداید آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم یار سود از شرفم سر به ثریا و...
-
خدایا...
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 01:29
هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، دایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، شق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، در کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، در طوفان های...
-
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است...
جمعه 15 مردادماه سال 1389 18:16
صدا کن مرا. صدای تو خوب است. صدای تو سبزینهی آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن میروید. در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم. بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است. و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیشبینی نمیکرد. و خاصیت عشق این است... کسی نیست، بیا زندگی را بدزدیم، آن...
-
گاه گاهی که دلم می گیرد
جمعه 15 مردادماه سال 1389 01:10
گاه گاهی که دلم می گیرد به تو می اندیشم خوب در یادم هست چه شبی بود آن شب! تو همان نوگل دیرینه و من برگ زردی که فتاده است به خاک و من اندر عجب این دیدار که تو بعد از سال ها هم چنان زیبایی... کاش می دانستی که چه کردی با من در همان لحظه که لبریز ز شوقت بودم چشم بر گرداندی و مرا سوزاندی من سراپا همه چشم تو دریغ از یک نگاه...
-
حراج عشق
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 17:27
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم فشردم باهمه مستی به دل سنگ صبوری را زحال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم فرود آ...
-
خواننده جان مریم جان درگذشت
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 03:51
استاد محمد نوری خواننده پیشکسوت، مرد هنر و اخلاق و چهره ماندگار کشور به دلیل بیماری و وخامت وضعیت جسمانی شنبه شب در بیمارستان دار فانی را وداع گفت و جامعه موسیقی و هنری کشور را در ماتم فرو برد. این خوانندهی پیشکسوت متولد 1308 و فارغالتحصیل از هنرستان تئاتر، زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و مبانی تئاتر از...
-
دکلمه حرف هیچکس را باور نکن
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 18:58
امروز به خودم جرات دادم و شعر استاد یغما گلرویی را دکلمه کردم ضبط این دکلمه به صورت مبتدی و در محیط منزل صورت گرفته بنا بر این امید وارم اشکالات صوتی انرا به دیده مبتدی بودن من بنگرید منتظر نظرات سازنده شما هستم نام اثر: حرف هیچکس را باور نکن شاعر : استاد یغما گلرویی موسیقی متن : Romeo and juliet حجم :3.3 MB از اینجا...
-
کمی بیشتر فکر کنیم
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 02:23
موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود. موش لب هایش را لیسید و با خود گفت : کاش یک غذای حسابی باشد. اما همین که بسته را باز کردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه یک تله موش...
-
خانه ام ابری است...
جمعه 8 مردادماه سال 1389 00:28
خانه ام ابری است یکسره روی زمین ابری است با آن . از فراز گردنه ، خرد و خراب و مست باد می پیچد . یکسره دنیا خراب از اوست. وحواس من آی نی زن ، که تو را آوای نی برده است دور از ره کجایی؟ خانه ام ابری ست اما ابر بارانش گرفته است. در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم ، من به روی آفتابم می برم در ساحت دریا نظاره. و همه دنیا...
-
حرف هیچکس را باور نکن
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 01:51
اگر شبی فانوس نفسهای من خاموش شد، اگر به حجله آشنایی، در حوالی خیابان خاطره برخوردی و عده ای به تو گفتند، کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد! تو حرفشان را باور نکن! تمام این سالها کنار من بودی! کنار دلتنگی دفاترم! در گلدان چینی اتاقم! در دلم… تو با من نبودی و من با تو بودم! مگر نه که با هم بودن، همین علاقه ساده سرودن...
-
وصیت نامه عجیب حسین پناهی
شنبه 26 تیرماه سال 1389 16:45
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. بعد از مرگم، انگشت های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت نگاری قرار دهید. به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند. عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا...
-
خاطرات جالبی از زندگی انیشتین
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 19:00
برخی از خاطره های جالب و آشکار از زندگی آلبرت انیشتین که اخیرا توسط مجله تایم به عنوان مرد قرن مفتخر شده بود: یک روز در هنگام تور سخنرانی ، راننده آلبرت انیشتین ، که اغلب در طول سخنرانی او در انتهای سالن می نشست ، بیان کرد که او احتمالا می تواند سخنرانی انشتین را ارائه دهد. زیرا چندین مرتبه آنرا شنیده است. برای...
-
به دیدارم بیا هر شب
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 18:51
به دیدارم بیا هر شب ، در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند دلم تنگ است . بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها دلم تنگ است. بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه در این ایوان سرپوشیده ، وین تالاب مالامال دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهیها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی بیا ای همگناه من...
-
مرغ دریا
شنبه 19 تیرماه سال 1389 20:57
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی...
-
با خر جماعت طرف نشو!
چهارشنبه 16 تیرماه سال 1389 15:23
یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود. در یک چمنزاری خرها و زنبورها زندگی می کردند.روزی از روزهاخری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود.از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود ، می کند وزنبور بیچاره که خود رابین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند ، زبان خر را نیش می...
-
یک بسیجی چگونه نامه عاشقانه می نویسد؟
سهشنبه 15 تیرماه سال 1389 01:21
با درود به روان بنیانگزار کبیر انقلاب و با کسب اجازه از محضر مقام عظمای ولایت و آرزوی پیروزی اسلام بر کفر و از بین رفتن سران فتنه و طلحه و زبیر و بد حجابها و دیگر عناصر ضدانقلاب نامه عاشقانه خودم را آغاز میکنم. خواهر بسیجی فاطی خانوم! سلام علیکم و رحمت الله! الان که این نامه را برای تو می نویسم حلقه های اشک از گوشه...
-
مناجات
شنبه 12 تیرماه سال 1389 00:40
پروردگارم ،مهربان من از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش! در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است و هر زمزمه ای بانگ عزایی و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ... در هراس دم می زنم در بی قراری زندگی می کنم و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است من در این بهشت ، همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم. "تو قلب بیگانه...
-
جملات ماندگار در فیلم های ایرانی
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1389 20:58
لاکردار اگه بدونی هنوز چقدر دوست دارم هامون – مهرجویی سلامتی سه تن ...ناموس ورفیق و وطن... سلامتی سه کس... زندانیو سربازو بی کس... سلامتی آزادی...سلامتی زندونی های بی ملاقات اعتراض-کیمیایی برای آمدن در چشم نقاش باید در چشم انداز بود حکم- کیمیایی مادرا هر وقت بمیرن زوده باغ های کندلوس-ایرج کریمی هی گفتی می گیرمت. ای تف...
-
آغاز...
دوشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1389 03:47
کوه با نخستین سنگها آغاز می شود انسان با نخستین درد در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی کرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم...
-
شه زاده ی رویا
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 02:33
شه زاده ی رویا نام آهنگ جدید و بسیار زیبای شهاب حسینی است که اخیرا آنرا عرضه کرده ، متن شعر را می توانید در ادامه مطلب مشاهده نمایید از اینجا دانلود کنید (حجم :3.54MB) دیدم تو خواب وقت سحـر شهزاده ای زریــن کمــــر نشستـه رو اســـب سفیـــد می اومـد از کوه و کمــــر می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش کاشکی دلم رسوا بشـه ،...