دلم تنها نیست
من صبورم اما
. به خدا دستخودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادیزیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورماما...
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم!
و به یاد همه ی خا
طره های گلسرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما... بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی تنگ غروب
و چراغی که تورا از شب متروک دلم دور کند
من صبورم اما...
آه این بغضگران صبر چه می داند چیست
تا تو هستی وغزل هست دلم تنها نیست
تو را به جای همه کسانی که که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود
و برای خاطر نخستین گلها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نمی دارم دوست می دارم
سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده
شاید دوباره گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوییدیم
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز …تو را دوست میدارم
هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی،
دایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی،
شق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی،
در کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم،
در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی،
برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی،
در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی،
یا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم
و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم...
و این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم
به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا
به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو،
آرامش و امنیت احساس نکنم...
خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم.
هم چنان زیبایی...
ادامه مطلب ...
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم
خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم
فشردم باهمه مستی به دل سنگ صبوری را
زحال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم
فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان رفتم
حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم
تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
حراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیری
در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم
ازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدنها
که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم
استاد محمد نوری خواننده پیشکسوت، مرد هنر و اخلاق و چهره ماندگار کشور به دلیل بیماری و وخامت وضعیت جسمانی شنبه شب در بیمارستان دار فانی را وداع گفت و جامعه موسیقی و هنری کشور را در ماتم فرو برد.
این خوانندهی پیشکسوت متولد 1308 و فارغالتحصیل از هنرستان تئاتر، زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و مبانی تئاتر از دانشکده علوم اجتماعی بود.
امروز به خودم جرات دادم و شعر استاد یغما گلرویی را دکلمه کردم
ضبط این دکلمه به صورت مبتدی و در محیط منزل صورت گرفته بنا بر این امید وارم اشکالات صوتی انرا به دیده مبتدی بودن من بنگرید
منتظر نظرات سازنده شما هستم
نام اثر: حرف هیچکس را باور نکن
شاعر : استاد یغما گلرویی
موسیقی متن : Romeo and juliet
حجم :3.3 MB
از اینجا دریافت نمایید